تعرفه تبلیغات
کانال سایت در آپارات
تالار گفتمان سایت
قسمتی از متن رمان : گوشی رو برداشتمتا به مامانم زنگ بزنم .در دسترس نمی باشد دوباره زنگ زدم .زنگ زدم به بابام . اونم که ..تصمیم گرفتم به مستانه زنگ بزنم .گرفتم . ای وای اینم که جواب نمیده ، اتفاقی براشون نیفتاده باشه ؟؟ تلفن خونه زنگ زد .برداشتم ترسا- الو ، سلام پسر عمو من- سلام ترسا ، کاری داری؟ ترسا- میخوایم بریم مهمونی ، میای؟ گوشیم زنگ زد .با عجله گفتم من- نمیام خدافظ دویدم سمت گوشیم . دیدم شماره ناشناسه .گفتم شاید مستانه با یه شماره دیگه زنگ زده . جواب دادم من- بفرمایید سوم شخص- آقای صمیعی؟ من-بفرمایید سوم شخص- شما فامیلی ندارید که راهی جاده تهران - شمال باشن؟ با ترس گفتم من- بله ، چیزی شده ؟ سوم شخص- متاستفانه تصادف کردن و ..
دانلود رمان
دانلود رمان عاشقانه
لینک های دانلود :
- نسخه PDF به صورت کامل در فایل فشرده Zip [ دانلود ]
- نسخه آندروید با فرمت Apk [ دانلود ]
- نسخه جاوا با فرمت Jar - کتابچه [ دانلود ]
- نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... [ دانلود ]
منبع : نودهشتیا