تعرفه تبلیغات کانال سایت در آپارات تالار گفتمان سایت
رمان گوش کن به چشم خود مرا رمان گوش کن به چشم خود مرا

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 با تشکر از narges#1365 جون بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK) 

 قسمتی از متن رمان :

 صدای معصوم مدام توی گوشم می پیچد ... .حرفهایی که برایم قابل هضم نبود وهر آن احتمال بالا آوردنشان را میدادم.دلم هوایآزادمیخواست ... .کمی اکسیژن خالص ... قلبم مدام میزد ونمی زد ... پشت فرمان نشسته بودم وبه نقطه ای نامعلوم نگاه میکردم ... ..یاد روزهای در به دری ام افتادم ... یاد گریه های پشت همین فرمان ... .یاد هق زدن های بی پایان ... .یاد درد های این چند سال ....! لابه لای افکارم، مثل طعمه ای در تار عنکبوتی به دام افتاده، در خودم وصداهای بی معنی توی سرم تنیده در هم ... .فقط خیره نگاه میکردم ... .در انتظار بلعیده شدن! چند ساعت بود که از معصوم جدا شده بودم ...؟

چقدر دنبالم دویده بود ... حامد چند بار به موبایلم زنگ زده بود ... نمی دانستم ... هیچ ..پوک پوک شده بود تمام بدنم ... .به خودم آمدم وشماره ی مامان را گرفتم ... .بعد از سومین بوق.؟:
-الو ... .سلام مامان ... میشه بری دنبال بچه ها ...؟
-سلام ..چیزی شده نرگس.
-خوبم ... .کاری پیش اومد، فکر نکنم به موقع برسم.
-باشه میرم ولی نگرانم کردی! مراقب خودت باش!
-باشه مامان ... .هستم.خدافظ ... .راستی ... شاید ناهار نیام خونه!
-سعی میکنم یه جوری قانعشون کنم..خدافظ.
گوشی را که قطع کردم، به سمت پارکی در نقطه ای نامعلوم از شهر به راه افتادم ... ساعتها گذشت ... نه ناهار خوردم ونه حتی جرعه ای آب ... .در ان هوای سرد پاییزی سرم داغ بود وگلویم خشک ... .زبانم مثل تکه چوبی خشک در دهانم معلق بود ... .توان تکان دادنش را نداشتم.حرفهای معصوم را کلمه به کلمه برای خودم تکرار کردم وباز هم فروریختم ... این همه تنهایی را گریستم وهق زدم وبعد از دوسال دوباره شانه هایم شکست ... .دوباره نه، صد باره چراغ روی صفحه گوشی روشن شد وعکس معصوم وحامد روی آن نمایان ... .لبخند هر دویشان را دوست داشتم ... .اصلا عاشق همین لبخند های همیشگی شان شده بودم ....

 

 

کانال سایت در تلگرام اپلیکیشن اندروید سایت صفحه سایت در اینستاگرام