لینک های دانلود :
- نسخه جاوا با فرمت Jar - کتابچه [ دانلود ]
- نسخه جاوا با فرمت Jar - پرنیان [ دانلود ]
- نسخه جاوا با فرمت Jar و Jad در فایل فشرده Zip [ دانلود ]
- نسخه آندروید با فرمت Apk [ دانلود ]
- نسخه PDF به صورت کامل و بدون فشرده [ دانلود ]
- نسخه PDF به صورت کامل در فایل فشرده Zip [ دانلود ]
- نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... [ دانلود ]
گوشه ای متن رمان:
امیرعباس مثل برادر شوهرم جلوم ایستاده بود مثل یه بازجو بود، چرا همه تموم مسئولیت و هم و غم منو سپردن دست این. چرا جز امیرعباس هیچکس دور و برم نیست. انگار این یه امر عادیه که داره منو میپاد. بدجوری معذبم..وجودم عین بید از درون می لرزید ولی محکمی خودم رو حفظ کرده بودم، من هونیام نمیشکنم ...
با اون صدای بم و پرطنینش که وقتی حرف می زد توی دل آدم می لرزید از قدرت صداش گفت:
امیرعباس: منتظرم .. تعریف کن «پرسشگرا نگاهش کردم، عصبی ولی با صدای آروم گفت» بعد از چند سال از کانادا اومدم یه برادرم به قتل رسیده یه برادرم هم تو تصادف مرده .. قاتل برادرم معلوم نیست کیه! بهترین رفیق دوران بچگیم تو زندانه یکی میگه چکش برگشت خورده یکی میگه ازش بخاطر چیز دیگه ای شکایت کردن .. خواهر همین رفیقی که میگم شده زن برادرم «با حرص و خشم تو چشمام نگاه کرد و حرفشو ادامه داد» که سه ماهه عروسه و شش ماهه بارداره .. خواهرم شوکه و افسرده هست .. اون بیرون ارشیا زل زده به زنش و زنش هم خون گریه میکنه .. چی باعث شده عشقشون رو میز دادگاه لنگ دو تا امضاء و یه خطبه ی طلاق باشه. «با خشم و کنجکاوی نگاهم کرد و گفت» بابای من تو فاصله ی سه ماه دو تا جوون از دست داد بعد بابای تو کمرش شکسته. مادرت بی قرارتره، چرا همه مشکوک نگاهت میکنن. چه بلایی سر این دو تا خونواده اومده. پر از نسبت و نسب شدن .. به هم خوردن و شکستن .. دارم دیوونه میشم هرجای این نسبت ها یه معماست یه گره ست .. چی شده؟ هونیا من از چی بی خبرم؟! ...