تعرفه تبلیغات کانال سایت در آپارات تالار گفتمان سایت
دانلود رمان جدید دو موتور سوار دانلود رمان جدید دو موتور سوار

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)

 با تشکر از سارا معینی جون بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)

 

 قسمتی از متن رمان :

خودم را کشیدم و روی تختم غلتی زدم.دستم را روی تشک کشیدم و احمقانه فکر کردم:
-چه ریش ریش و نرمه.
دستانم را کورمال کورمال جلو بردم تا عروسکم کوچول را پیدا کنم که یک دفعه هشیار شدم و سرجایم نشستم.
سرم به خاطر بلند شدن ناگهانیم گیج می رفت و مقابل چشمانم سیاه بود.با امید واهی به آسمان نگاه میکردم شاید خورشید را ببینم اما به جایش چند ستاره به من دهن کجی کردند.
یک فکر در ذهنم رژه می رفت و عصبیم می کرد:
آبتین مرا می کشد ...
کت چرم مخصوص موتورسواریم را پوشیدم و تقریبا پریدم پشت موتورم.کلاه کاسکت را روی سرم گذاشتم و موتور را راه انداختم.
طبق معمول موتورسواری استرسم رو کم و آرومم کرد.صدای بادی که در گوشم زوزه می کشید و در لباس هایم می پیچید باعث می شد بتوانم با آرامش بیشتری فکر کنم و از فجایع خون بار (!) پیش رو نترسم!
توجیه ابلهانه ای به فکرم رسید:
آبتین کی تو رو دعوا کرده که حالا بار دومش باشه؟ هرچی باشه تو خواهر کوچولوشی.عصبانی نمیشه و با حوصله بازجوییت میکنه ...
در جوابش گفتم:
این دو سه ماه اخیر یکی دو بار سرم داد زده و تقریبا دعوام کرده پس زیادم خوشحال نباش! بعدشم وسط دعوا آبجی و غیر آبجی فرق نمی کنه ...
در جایی که آن را پاتوق صدا می کردم خوابم برده بود و حالا ساعت 1 نصفه شب بود ...
البته دفعه ی اولم نبود که این اتفاق می افتاد و آبتین هر بار با حوصله توجیهم می کرد اما دو سه ماهی میشد که عصبی و کلافه بود و سر هر چیز کوچکی غر می زد و مرا، همان کسی که هفته ی پیش لقب "نی نی "را به او داده بود، قابل نمی دانست تا با او درد و دل کند.
شب های تهران را دوست داشتم.وقتی که در تاریکی در خیابان هایش می راندم حس خاصی پیدا می کردم؛ درست نبود اما حس امنیت می کردم!

کانال سایت در تلگرام اپلیکیشن اندروید سایت صفحه سایت در اینستاگرام