تعرفه تبلیغات کانال سایت در آپارات تالار گفتمان سایت
دانلود رمان قصیده دل دانلود رمان قصیده دل

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 با تشکر از *الف* جون بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

 قسمتی از متن رمان قصیده دل :

کنار مامان نشست رو سرم را روی شانه هایش گذاشتم. دلم می خواست مثل بچه گی هایم، کنج آغوشش خودم را جمع کنم تا امنیت حضورش را باور سازم .نگاهم روی صورت مهربان و خسته اش نشست. صورت مهربان و زیبایی که چین و شکن هایش یادآور سختی است که در زندگی کشیده بود و نشان از عمر سپری شده داشت.
-مامان؟
-جانم؟
-چرا زندگی ما اینهمه یکنواخت شده؟
-یکنواخت؟
-آره دیگه..نه پایین و بالا داریم ... نه چیز جدید!
-خدا رو شکر این که بد نیست؟
-بد نیست؟
-نه..خدا رو شکر همه چیز سرجای خودشه..خدا رو شکر همه امون سلامتیم. خدا رو شکر بچه هام اهلند و شوهرم مرد !!.
لبخندی به دل پاک مامان زدم و گفتم: آره خدا رو شکر!
نفسم رو مثل یک آه بیرون دادم..دلم هیجان میخواست. یک چیز جدید. خیلی وقت بود که زندگی ایم روی دور یک نواختی افتاده بود. نه چیز جدیدی و نه انگیزه ی تازه ای. کارم شده بود رفتن به سر کار و برگشتن. پوفی کلافه کشیدم. دست مامان پر مهر داخل موهایم چرخید:
-چته مامان جون؟ چرا بی قراری؟
-هیچی ... مامان خوردم به روزمره گی ... همین ... دلم تغییر میخواد..یکم هیجان
-خب چرا با غزل نرفتی شمال؟
-با غزل؟ لابد با اون زلزله هشت ریشتریش! گفتم دلم هیجان میخواد نه زلزله!
صدای خنده آروم مامان تو گوشم پیچید:
-هیجانم بود ... اگه خودت میخواستی بود.
اخمهایم در هم رفت و سرم را از روی شانه اش برداشتم.

کانال سایت در تلگرام اپلیکیشن اندروید سایت صفحه سایت در اینستاگرام