
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
منبع : 98iA
با تشکر از مدیا خانم جون عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
-پاهاش از شدت سر ما آنقدر بی حس شده بود که حتی نیشگون های پشت سر هم میترا رو هم حس نمیکرد.! بی خیال و آسوده گاز دیگری به ساندویچ پر و پیمون سوسیس اش زد و با دهن پر برای میترا چشم غره رفت. میترا که دیگر کار را از کار گذشته میدید آرنجش را روی زانویش تکیه داد و دستش را روی شقیقه اش گذاشت. همزمان با سر پایین انداختن میترا یک صدای آشنا و گیرا بند دلش را پاره کرد.!
_خانم نیک روش؟
-سر برگرداند و در کسری از ثانیه همزمان با آن به پاخواستن آنی و تلاش برای قورت دادن لقمه ی کذایی، رنگش به کبودی مایل شد و به سرفه افتاد. میترا به دادش رسید و چند ضربه ی محکم به پشتش زد. نفسی گرفت و همان طور که سعی در مهار کردن سرفه اش داشت گفت:
_بله ..
-لبخند نامحسوس و کمرنگ گوشه ی لب پسر از چشم هیچ کدامشان دور نماند.
_فکر کنم این جزوه مال شماست!
-با چشم های گرد شده به جزوه ای که یقین داشت جز او نمیتوانست مال کس دیگری باشد، نگاه کرد. نقاشی های -رنگی و عجیب و غریب روی صفحه ی اولش، عرق سردی روی ستون مهره اش به حرکت درآورد. اخمی کرد و عصبی گفت:
_چرا ..! ولی یادم نمیاد به شما داده باشمش!؟
_درسته ..! شما داده بودی به دوستت ..! دوستت هم به دوستش ..! بعد دوست دوستت هم داد به دوستش ..!
-سر بالا کرد و با همان اخم های در هم به چشم های خندان پسرک خیره شد. پسر لب گزید و کمی جدی شد.! جزوه -را رو به رویش گرفت و با جدیت گفت:
_در هر صورت این جزوه رسید دستم و خیلی هم به درد خورد. ممنونم!
-با ضربه ای که به پهلویش خورد دست جلو برد و جزوه را آرام دست گرفت.! آنقدر عصبی و ناراحت بود که حتی -تشکر هم نکرد. خواست دوباره سر جایش بنشیند که صدای گرم و گیرا این بار با لحنی ملایم تر گفت:
_گوشه ی لبتون هم سسی شده ..!
-با پشت دست روی لبش کشید و بدون حتی نیم نگاهی به او، وسایلش را جمع کرد و از کنارش گذشت. آنقدر تند -تند قدم بر میداشت که میترا پشت سرش به نفس نفس افتاده بود.به در دانشگاه نرسیده کاپشنش از پشت کشیده شد.!
_چته تو بابا؟ چرا وحشی میشی؟!!
عکس عروس رژ لب زده روی صفحه ی اول جزوه به چشمانش دهن کجی میکرد. با حرص ورق اول را پاره کرد و داخل جوی آب انداخت.!