
: دانلود رمان غبار خاطره ها از بهجت قاسمی با فرمت pdf
قسمتی از صفحه ی اول رمان غبار خاطره ها:
-آن شب گویی طبیعت تیغ غضب از نیام برکشیده با همه سر جنگ داشته
-و غوغایی برپا کرده بود.آسمان به زمین نزدیک مینمود کوه ابرها در آسمان سیاهی قیر گونه ی دیو سایی داشت و
-طوفان سهمگینی که میتازید هر چه در سر راه خود میدید چون خسی یه یغما میبرد.
یه لحظه اول لطفا بقیه صفحان برای دانلود رمان جدید نگاهی گنید
-باکی نداشت از اینکه شاخه های ترد گیاهان و یا تنه ی خشک درختان ایستاده مرده باشند و
-یا تناور درختانی که برگ و بارشان سایه خیال میگسترانند از بیخ و بن بکند
-و حتی ریشه ای در خاک باقی نگذارد تا دوباره جان بگیرند و زندگی از نو آغاز کنند.
برقی که در آسمان سرگردان بود غرش وهم انگیزی بهمراه داشت گویی بنا بود
-با روشنایی خود تمام آنچه را که در زیر پوست شب پنهان مینمود به نمایش گذارد.
-در آن شب اشفته حال صدای فریادهای دردناک
-و التماس آمیز زن جوانی در میان ساختمان قدیمی در وسط باغی بزرگ که خود نیز دستخوش نامهربانی طبیعت قرار گرفته بود بگوش میرسید..!