
خیلی ممنون از شهرزاد عبدی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود رمان برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود رمان برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود رمان برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود رمان برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
یکمی مختصر از داستان :
ستاره های اسمون شاهد برپایی جـ شن بزرگـ ی بودند صدای پخش موسیقی نی و تمبک و رقص و اواز تنها بهانه، برای باشکوهی جشن و سرور بود. سوروسات غذاهای رنگارنگ و خوشمزه بر روی میزی که با روکش زرشکی جلوه ی خاصی به مجلس می داد، نمایان شد. شادی و لبخند داریوش و مینا خالی از لطف نبود چرا که بر پا کننده این جشن باشـ کوه تنها به خواسته این زوج جوان و مهربان برگزار می شد. در کنار انها تمام دوستان و اشنایان برای وصال این زوج شادی کردند تا سهمی در خوشبـ ختی انها داشته باشند. همه می دانستند که عروس و داماد طعمع خشم و نامردی روزگار هستند، از همان کودکی چون دو معشوق به وعده وصال در یتـ یم خانه زندگی را به کام خود شیرین ساختند. داریوش یکی از بازماندگان حادثه ای در زلزله بود که با کمک و لطف خداوند تنها سه سال بیشتر نداشت، توانست جان سالمی بدر برد و از ان به بعد زندگی جدیدی را در یتـ یم خانه شـ روع کرد. در همان سال ها که داریوش تازه به محل، نوع و خـ لق و خوی مردم عادت می کرد ورود دوسـ تی که هنوز چهار ماه بیشـ تر نداشت سرنوشـ ت او را عوض کرد.