تعرفه تبلیغات کانال سایت در آپارات تالار گفتمان سایت
داستان اقا و خانوم در کوپه قطار و شب و تنهایی داستان اقا و خانوم در کوپه قطار و شب و تنهایی

*یک خـ انم و یک آقا که سوار قطـ اری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطارمتوجه شدند که در این کو په درجه یک؛ که تختخواب دار هم میباشد، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتـ نی بافتن بود. شب که وقت خواب رسید؛ خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغـ ال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم ...... .. از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟ - خواهش میکنم! -من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتـ وی اضافی بگیرید؟ مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم! زن: چه پیشنهادی؟ مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم. زن ریـ زخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره، موافقم! - قبول؟ - قبول! مرد گفت، خب، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو..! تو روح آدم منحرف

کانال سایت در تلگرام اپلیکیشن اندروید سایت صفحه سایت در اینستاگرام