
مثل همیشه تو اتاقم بودم داشتم فیلمی که تازه خریده بودم وتماشا میکردم ودهنمم به عادت همیشگی میجنبید اصلا چیزی موقع فیلم دیدن نخورم انگار که اصن هیچی از فیلم نمیفهمم
جای حساسه فیلم بودم ک با صدای مردغریبه ای که با مامان حرف میزد گوشام تیز شد لعنتی به مرد تازه وارد که جای حساس فیلم باعث فضولیم شده بود فرستادم پشت دروایسادمو گوشامو تیز کردم تا بفهمم چی میگن اه لعنتی هیچی نمیفهمیدم بعد چنددقیقه دیگه صدایی به گوشم نرسید
نتونستم بیخیال بشم و بیتوجه بهسرووضعم سرمو با کنجکاوی از لای در بیرون بردم وبرای پیدا کردن مرد غریبه هعی سرمو اینور اونور میبرم ولی لامصب هیچی هم نمیدیدم
پوفی کشیدم خواستم برم تو که با ضربه ای ک از پشت به سرم خورد یه لحظه هنگ کردم
تواین خونه کسی حق نداشت کم تر از گل بهم بگه اونوقت کی جرئت کرده بو دتو سرم بکوبه ؟؟؟؟؟
با چهره ای که از خشم سرخ شده بودبرگشتم سمت اون الاغی که توسرم زده بود به کل فراموش کردم سرووضع امو با کامل از اتاقم بیرون اومدم باصدای نیمه بلندی گفتم: کی به توی الاغ اجازه داد بزنی توسرم ؟؟؟؟ هاننننننن
یه لحضه نگام به صورت طرف افتاد