تصمیم گرفتم یه رمان بنویسم که خب به عنوان اولین رمان یه سری کمی وکاستی هاداره ولی همه ی تلاشم رومیکنم که موردپسندتون واقع بشه،طی چندروزآینده پست اول رمان روبراتون میذارم امیدوارم که خوشتون بیاد.
دانلود آهنگ زیبا و احساسی بنیامین حواسم به توئه
Download New Song By Benyamin Bahadori Called Havasm Be Toe
گاهی اوقات یک احتمال کوچک میتونه دید آدم رو عوض کنه؛ میتونه مسیر زندگی رو عوض کنه؛ میتونه نفرت رو به عشق و عشق رو به نفرت تبدیل کنه. این داستان، داستان افرادیه که با در نظر گرفتن یک احتمال کوچک تغییر بزرگی در زندگی شون ایجاد شد.

عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد
::: بهترین و زیباترین اس ام اس های تبریک عید فطر 94 :::
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان
و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...
::: بهترین و زیباترین اس ام اس های تبریک عید فطر 94 :::
وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره.... آخه شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم...
::: بهترین و زیباترین اس ام اس های تبریک عید فطر 94 :::
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند !
یک بار نگاهم کن/قسمت21(پایان)
مرا در اغوش بگیر
حتی برای ثانیه ای
بگذار فقط در همان ثانیه
دنیا به کاممان شود
برایم از عشق بگو/قسمت23(پایان)
برایم از عشق بگو / قسمت22
برایم از عشق بگو/قسمت21
برایم از عشق بگو/قسمت20
با ارزش شرمندگی قسمت 15 دچار مشکل بود درستش کردم
می تونید پست رو بخونید
فونت قسمت های دیگه رو هم درست کردم
برایم از عشق بگو/قسمت19

- نام رمان : آن سال ها
- نویسنده : صدف کاربر انجمن نودهشتیا
- صفحات : 439
#
خلاصه رمان : ناز دختری خوشبخت است و زندگی عادی خود را دارد . او دلباخته ی دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی میل نیست . اما داستان از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند ... .
رمان عاشقانه
رمان
برایم از عشق بگو/قسمت18
برایم از عشق بگو/قسمت17
برایم از عشق بگو/قسمت16
برایم از عشق بگو/قسمت15
برایم از عشق بگو/قسمت14
برایم از عشق بگو/قسمت13
برایم از عشق بگو/قسمت12
برایم از عشق بگو/قسمت11
- نام رمان : نفس می کشم
- نویسنده : bano bahare کاربر انجمن نودهشتیا
- صفحات : 269
#
خلاصه رمان : نفس می کشم داستان زندگی دو تا ادمه مثل بقیه ادمای روی زمین.تو این رمان دنبال قهرمان و اسطوره نباشین.دنبال شخصیت کاملا سفیدیا سیاه هم نباشین.هر دو شخصیت اصلی نقاط ضعف و قوت خودشون رو دارن..مهشاد یه دختر پرورشگاهیه که تو شش سالگی یه زوج به فرزندی قبولش می کنن و به اصطلاح میشن پدر و مادرش.مهشاد داستان ما زیبایی ظاهری خیره کننده ای نداره.در عوض یه سری خصایل داره که از بقیه دختر ها ممتازش میکنه و باعث میشه اطرافیان روش تعصب خاصی داشته باشن.زن و مردی که به فرزندی قبولش کرده بودن وقتی که مهشاد فقط هفده سال داشته از دنیا میرن.ادبیات می خونه و میشه یه نویسنده قوی و پرطرفدار.تو کل عمر بیست وچهار ساله اش فقط و فقط عاشق یه نفر شده و اون کسی نیست جز برادر زاده پدر خونده اش پارسا.طی اتفاقاتی میفهمه که پارسا بهش فقط و فقط به چشم یه خواهر نگاه میکرده.با فهمیدن این موضوع نه از زندگی سیر میشه ونه افسرده.چون از قبل فکر همچین روزی رو کرده بود. سعی میکنه باهاش کنار بیاد.اصلا مگه میشد یه مرد مثل احسان همه جوره هواتو داشته باشه و تو غصه نداشته هاتو بخوری. احسان روانپزشک و برادر زاده بزرگتر پدر خونده مهشاده که با وجود مهشاد اصلا نمیتونه به دختر دیگه ای فکر کنه. زندگیش رو وقتش رو احساسش رو همه و همه رو به پای مهشاد ریخته.تا اخر داستان اتفاقات مختلفی میفته و به مهشاد ثابت میشه یه حسایی تو دنیا هست که حتی از عشق هم قوی ترن مقدس ترن پاک ترن و از دست دادن این احساسات از مرگ هم سخت تره.
رمان عاشقانه
رمان
برایم از عشق بگو/قسمت10
برایم از عشق بگو/قسمت9
برایم از عشق بگو/قسمت8
برایم از عشق بگو/قسمت7
برایم از عشق بگو/قسمت6
برایم از عشق بگو/قسمت5
برایم از عشق بگو/قسمت4
برایم از عشق بگو/قسمت3
برایم از عشق بگو/قسمت2
نام رمان:برایم از عشق بگو
نوشته:باران.ش(baran amad)
خلاصه: داستان با به هم رسیدن ترنج و ارشیا آغاز میشود ولی کم کم ترنج و ارشیا به حاشیه می روند و ماکان به عنوان نقش اصلی داستان در مرکز توجه قرار می گیرد. ماکان شر و شیطان به دنبال نیمه گمشده اش همه جا سرک کشیده و تقریبا از پیدا کردن ان ناامید شده است که به صورت خیلی اتفاقی با دختری رو به رو میشود در حالی که نمی داند او قرار است بعدا به نیمه گمشده اش تبدیل شود. ولی ماکان برای رسیدن به او باید تغییر کند باید خودش را بسازد تا لایق ان دختر شود او تمام تلاشش را می کند ولی....

- نام رمان : پایان شب سیه سپید است
- نویسنده : Hamta.P
- صفحات : 161
#
خلاصه رمان : بعد از مرگ مستانه امیر خیلی شکسته میشه و عصبانی همه برای درمان اون میگن با یه دختر دیگه دوست شه امیر وقتی اقدام به این کار میکنه یک دختری رو میبینه که خیلی شبیه به مستانس ...
رمان عاشقانه
رمان

- نام رمان : او کس دیگری بود
- نویسنده : مونا.س کاربر انجمن نودهشتیا
- صفحات : 233
#
خلاصه رمان : این رمان ، داستان وفاداری ، ایثار ، خیانت ، انتقام ، قتل ، جنایت ، ترس ، دلهره ، شک ، تردید ، غم ، گریه ، عشق و خیلی چیزای دیگست که یه دختر بیست و پنج ساله به نام رویا تموم اینا رو توی یه برهه از زندگیش تجربه می کنه و درسته که خیلی وقتا اونقدر کم میاره که می خواد جا بزنه اما بازم کمر راست می کنه و با قدرت راهشو ادامه میده و
رمان عاشقانه
رمان
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند !
یک بار نگاهم کن/قسمت20
یک بار نگاهم کن/قسمت19
یک بار نگاهم کن/قسمت18
یک بار نگاهم کن/قسمت17
یک بار نگاهم کن/قسمت16
یک بار نگاهم کن/قسمت15
یک بار نگاهم کن/قسمت14
یک بار نگاهم کن/قسمت13
یک بار نگاهم کن/قسمت12
یک بار نگاهم کن/قسمت11
یک بار نگاهم کن/قسمت10
یک بار نگاهم کن/قسمت9
یک بار نگاهم کن/قسمت8
یک بار نگاهم کن/قسمت7
یک بار نگاهم کن/قسمت6
یک بار نگاهم کن/قسمت5
یک بار نگاهم کن/قسمت4
یک بار نگاهم کن/قسمت3
یک بار نگاهم کن/قسمت2
نام رمان:یک بار نگاهم کن
نویسنده:باران.ش(baran.amad)
خلاصه:داستان درباره ی دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه ...
- نام رمان : اسطوره بی احساسی
- نویسنده : Sanaz.MF کاربر انجمن نودهشتیا
- صفحات : 247
#
خلاصه رمان : من سانازم، یه دختر خشک و مغرور، یه دختر که از کسی که عاشـقـشـه ، مـتـنـفـره… گیج کنندس، پس بهتره فقط بدونین من از یکی متـنـفرم نه عـاشق، کسی که من ازش مـتـنـفـرم باعث شد من همچین دختری بشم… دختری که به اطرافش توجهی نداره، دختری که بازیگر دنیا و زندگیشه نه کارگردان، ولی من این طوری نمیمونم، مـــن تغییر میکنم و تو نمیتونی جلو دارم باشی و این تغییرم شامل حذف شدن تو از زندگیم هم میشه… پس بدون من یه دخـتــــرم، یه دختر با غرور دخترانش که با همون غرور لهت میکنه…
رمان عاشقانه
رمان
کمترین فاصله ازجدایی تا پیوند، یک “قدم” است







خوش آمدید
منتظر نظرات پر مهر شما دوستان عزیز هستیم
&********************************&
به امید موفقیت های روزافزون سایت
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان گرامی
مدیر فعلاً نیستن و من فقط نظراتشونو تایید می کنم
خودشون که اومدن جواب نظرلتتونو میدن
من فقط جواب اون دسته از نظراتو میدم که مربوط به تایپ رمان باشه
به ادامه مطلب مراجعه کنید...
اقیانوس هرچند پهناوراست پایانی دارد
قطره هرچند کوچک است ،آغازی دارد .
کلت طلایی/قسمت15
با ارزش شرمندگی حواسم نبود قسمت 15 رو حذف کرده بودم
- نام رمان : عناصر موروثی ( جلد سوم آتش افزار گمشده )
- نویسنده : SanazMF
- صفحات : 154
#
خلاصه رمان : الان نوزده سال از گمشده دوقلو های ایناز میگذره... هر چهارنفری که دارای قدرت کنترل عناصر هستن نگرانن که قدرت انها به کی میرسه... عنصر پدرام و نیلو باید به افشین و ارشیا میرسید اما خبری نیست... همه نگرانن که نکنه نسل کنترل کنندگان عناصر از بین بره... تو این بین ایل ناز و الناز مدرسه اشون تموم میشه و پدرشون اجازه ی کنکور دادن نمیده و اونا هم که خودشون مشتاق نبودن میرن دنبال کار و واسه وضعیت بد مالیشون مجبور به کار در خانه ها میشن و از قضا میرن به خونه ی نیلوفر حمیدی و پدرام و امیری.
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : پرنده های قفسی
- نویسنده : سپیده فرهادی
- صفحات : 440
#
خلاصه رمان : پرنده های قفسی قصه زندگی عشقه... قصه زندگی انسان هایی است که با عشق متولد شدن و با عشق از دنیا می رن. پرنده های قفسی حکایت بی سرانجامی یه عشقه. حکایت جبر و اجباری هستش که گره می ندازه به زندگی هایی که میتونستن با آرامش روزها رو سر کنن. پرنده های قفسی حکایت زندگی یه زنه. حکایت یه زن که با عشق زاده شده و با نفرت به پایان می رسه. حکایت زندگی زنیه که چاره ای نداره جز سوختن. جز شعله ور موندن و در آخر جز باختن. حنانه زنی که می بازه و باز هم می بازه. حکایت زندگی زنی که سالها با سکوت خو می کنه و زمانی به فوران در میاد که آتشفشانش زندگی خیلی ها رو در مذاب حل میکنه. حنانه و محمد زندگی ای رو شروع می کنند که تنها با انزجار شکل گرفته. زندگی که سرشار از حقیقت های ناگفته و گفته هایی ست که تنها یادآوریش درد است که بر درد می افزاید. محمد شمشیر از رو بسته و حنانه صبورانه تحمل میکند. دلایل تحمل این زخم کهنه رو باید تو نبایدها و نشایدهای زندگیش جویا باشیم...
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : خنده های قشنگ
- نویسنده : طیبه سوری کاربر انجمن نودهشتیا
- صفحات : 336
#
خلاصه رمان : داستان زندگی زنی که بعد از سالها زندگی مشترک از همسرش جدا شده و فکر میکنه که شاید دنیا به آخر رسیده...دنیایی که آخرش اول یه دنیای دیگه س... یه دنیای متفاوت و پر ماجرا
رمان عاشقانه
رمان

- نام رمان : مهسای مهربان من
- نویسنده : ماریانا
- صفحات : 58
#
خلاصه رمان : مهسای قصه ی ما دختر شاد ، شیطون ، درسخون و البته مهربونی که چند سالی میشه که با خانوادش خارج از کشور زندگی میکنه. زندگی آرومی داره ولی دست روزگار اون و مجبور میکنه که تو یه مسابقه ی خطرناک که بین چند تا قاچاقچی سر بردن یه عتیقه ی قیمتی برگزار میشه شرکت کنه. این مسابقه فقط مسابقه ی زور و بازو نیست بلکه هوش و ذکاوت هم میطلبه که حضور دختر نازپرورده ی قصه ی ما اینجا معنی پیدا میکنه! و اما آیا مهسا میتونه نه تنها از پس این مسابقه ی مرگ و زندگی بر بیاد یا نه بلکه با دردسرهای مزاحمت هایی که به خاطر زیبا بودنش براش به وجود میاد دست و پنجه نرم کنه و خودتون بخونید تا کشفش کنید! البته فراموش نشه که دلباختگی تو این داستان بیداد میکنه!!!!
رمان عاشقانه
رمان

- نام رمان : هم روزگار
- نویسنده : Razieh.A
- صفحات : 196
خلاصه رمان : رامش فکر می کرد که یک دختر معمولی است ، از یک خانواده معمولی و حتی سطح پایین. با مشکلات و وقایع روزمره ، از همین زندگی هایی که فراوان در اطرافمان جاری است. فکر می کرد که آدم های اطرافش همان هستند که نشان می دهند. اما با کمک گذشت زمان می فهمد هیچ کدام از آدم های مورد اعتمادش آنگونه که به نظرش می رسیدند ، نبودند. این روایتی از تغییر آدم های هم روزگار ماست.
رمان عاشقانه
رمان
چیزی بدتر از آن نیست که شخصی به هنگام بدبختی
روزگار خوشی را به یاد بیاورد . . .
کلت طلایی/قسمت17(پایان)
قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است !
کلت طلایی/قسمت16
- نام رمان : فرق بین من و اون
- نویسنده : mahsan_21
- صفحات : 310
دانلود رمان فرق بین من و اون | اندروید,جاوا,pdf,ebup
خلاصه رمان : هاکان پسریه که به شدت با پدرش مشکل داره..و این موضوع باعث طرد شدنش از طرف خانواده میشه.. مشکلاتی که یکی یکی براش به وجود میاد هاکان رو خیلی خیلی ضعیف میکنه...اما با کمک دوستاش میتونه دوباره زندگی کنه...اما...
رمان عاشقانه
رمان
خیره میشوی در چشمهایم….
می دوزم نگاهم را….
تا نفهمی چقدر دلتنگت بودم!
کلت طلایی/قسمت14
در مخفی گاه ذهنمان کسی که دوستش داریم می ماند…
حتی در دوری و جدایی…!!!
کلت طلایی/قسمت13
انتظار معرفت از بغضی ها مثل این میمونه که:
تو ایستگاه اتوبوس منتظر هواپیما باشی....
کلت طلایی/قسمت12
اشتباهات انسان، در ابتدا رهگذرند
سپس میهمان میشوند و بعد صاحبخانه
کلت طلایی/قسمت11
به من نگو گلم
من از سرنوشت گلبرگ های لای دفترت میترسم
کلت طلایی/قسمت10
نگران تاول دستانت بودم
وقتی به من تبر میزدی
کلت طلایی/قسمت9
- نام رمان : زخم پائیز
- نویسنده : معصومه آبی کاربر نودهشتیا
- صفحات : 685
دانلود رمان زخم پائیز | اندروید,جاوا,pdf,ebup
خلاصه رمان : قصه ی زخمِ پائیز داستانِ راهیِ . . . پسرِ جوونِ قصه مون که زندگیِ عجیب و شاید آرومی داره . اما راهی رو باید شناخت . . و وقتی شناختینش شاید تعجب کنین ! راهی با همه ی چیزهایی که داره ، خیلی چیزها نداره ! راهی از خیلی چیزها خسته اس . . و کاری کرده که اگر بفهمن اطرافیانش ، احتمالا باهاش خیلی خوب برخورد نمیکنن! راهی رو میخوایم همراهی کنیم تو زندگی اش . با فرازها ، فرودها ، تنهایی ها ، تبعیض ها ، مشکلات ، عشق ، خنده و زندگی . . . و ناباوری ! این داستان تمِ آرومتر و مهربونتری داره نسبت به رمان های قبلی ام . نه اینکه سختی نداشته باشه ولی خیلی ملایم ترِ .
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : پشت ابرهای سیاه
- نویسنده : دل آرا دشت بهشت
- صفحات : 317
خلاصه رمان : با مرگ هدایت رمضانی و نابود شدن ثروتش ضربه ی بدی به تنها فرزندش غزاله وارد میشه، آقای شیخی (دوست هدایت) به عنوان حامی وارد زندگی غزاله میشه و همه ی سعی اش رو می کنه که فکر این دختر رو از کینه ای که نسبت به رییس پدرش، یعنی کیانمهر عابدی داره دور کنه، تا حدی هم موفق میشه، با وادار کردن غزاله به ادامه تحصیل و حتی سر کار بردنش؛ اما با پیدا شدن دوباره ی کیانمهر تمام خاطرات بد غزاله زنده میشن.
رمان عاشقانه
رمان
رای دردهایم نشانه میگذارم
تا یادم بماند کجا دست خدا را نگرفته ام
کلت طلایی/قسمت8
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز میشود
ولی ما اغلب چنان به درِ بسته چشم میـدوزیم که درهای باز را نمی بینیم!
کلت طلایی/قسمت7
هیچ آرایشی "شخصیت زشت" را نمی پوشاند !
کلت طلایی/قسمت6
پرواز را یاد بگیر
نه برای اینکه از زمین جدا باشی،
برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی ...
کلت طلایی/قسمت5
نگران آینده نباش
چون خدا زودتر از تو ، آنجاست ...
کلت طلایی/قسمت4
زندگی به من آموخت که
هر چیزی قیمتی دارد ...
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت میشود !
کلت طلایی/قسمت3
کلت طلایی/قسمت2
- جناب سرگرد افشین رضایی.34 ساله.متولد تهران.فرزند خلبان شهریار رضایی...

نام رمان:کلت طلایی
نویسنده:(SilverSea Horse ( siler sun
خلاصه:کسی که تو زندگی هیچ کاری نداره جز...کشتن.می کشه و براش اهمیت نداره کی جلوشه
کسی که از نعمت زندگی محروم می کنه کیه واسش مهم نیست
- نام رمان : گوش کن به چشم خود مرا !
- نویسنده : narges#1365
- صفحات : 700
خلاصه رمان : داستان در باره ی زنی به اسم نرگس هست که دوسال از فوت شوهرش میگذره...دوتا بچه داره ویه زندگی شاید آرام...تا اینکه با پیشنهاد نزدیک ترین دوستش که مشکل ناباروری داره..دنیاش دوباره تکون میخوره! به دوستای عزیزش،معصوم وحامد بیش از اندازه مدیونه،ولی پذیرفتن باردار شدن اونم از حامد اصلا تو مخیله اش نمی گنجه...خلاصه بعد از ماجراهایی قبول میکنه... چون یه پژوهشگر اجتماعیه،به بهانه ی یه تحقیق خارج از کشور،از ماه پنجم بارداریش به یکی از شهر های دور از خونه ش میره ودل از بچه هاش میکنه! مشکلاتش از اونجایی شروع میشه،که عشق دوران نوجوانی ش که از قضا پسر عموش هست،اونو در موقعیتی نا مناسب با شرایطی نامناسب تر میبینه!!
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : آتلیه عشق
- نویسنده : *Mahsa.z
- صفحات : 166
خلاصه رمان : اصدای زنگ گوشیم چشمامو از روی صفحه مانیتوربرداشتمو به گوشی جواب دادم....._بله؟؟ _بله و کوفت...بله و مرض..کیمیانیستم اگه هفت جدوابادتو نیارم جلو چشمت... _اخه...چلا..عجقم؟؟ _مرض و عجقم صدباربهت نگفتم اینطوری حرف نزن؟حالمو بهم میزنی..لوس.. _خب عزیزم چون حالت بهم میخوره اینطوری جرف میزنم دیگه... _ههههه بانمک...چقدرتوبامزه ای... _نیستم؟؟؟؟ _ببین تارا بحث رو عوض نکن...فکردی من نمیفهمم داری لوس بازی درمیاری مثلا یادم بره؟عمرا من دیگه نمیتونم.... _حالا ببینا یه بار ازت خواستم یه کاری برام انجام بدیا....
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : شوکا عروس جنگل
- نویسنده : مهدیهmhk
- صفحات : 146
خلاصه رمان : باتوجه به اسم رمان در مورد یه دختره یه دختر به نام شوکا شوکا تو روستا زندگی میکنه روستای قصه ما ارباب جوانی داره که زن داره اونم نه یکی بلکه دو تا اما به خاطر یه اتفاق زندگی شوکا با این ارباب گره میخوره .....
رمان عاشقانه
رمان

- نام رمان : آغاز بی پایان
- نویسنده : elina_1375
- صفحات : 260
خلاصه رمان : اين يه آغازه ... آغازي كه ممكنه هيچ پاياني نداشته باشه ... آغاز جنگيدن واسه داشته هايي كه الان نداري ... تا دوباره بدست بیاری ...جنگيدن واسه نداشته هايي ..که می خوای بدست بیاری ... آغازي كه هيچ پاياني نداره ...
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : آریایی نیک سرشت
- نویسنده : kimbella
- صفحات : 232
خلاصه رمان : دختری از نسل آریایی ،دختری از نسل نیکوسرشتان..عشق را به فراموشی سپرده و در دنیای تنفر و انتقام خود را گمراه ساخته است و قلب خود را تبدیل به سنگی از جنس نفرت ساخته است. این دختر رئیس گروهی از خلافکار هاست. کسانی که روحشان سنگی و جسمشان خاکیست...کسانی که فراموش کرده اند انسان نام دارند و وحشت را به دل مردم انداخته اند. در این بین شخصی است ساده لوح و احساساتی..پسری شیطون و در عین حال مهربان که قلبش سرشار از محبت است اما گذشته ی این دونفر با اینکه گنگ است اما به همدیگر وابسته است و این دو در مکانی همدیگر را ملاقات میکنند...دختری بیروح همراه با پوزخندی زهر آگین و پسری مهربان و شیطون همراه با لبخندی فریبنده...
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : شیفت خون آشام
- مترجم : صبا ایمانی
- صفحات : 206
خلاصه رمان : کیرا هادسون(Kiera Hudson) پلیس تازه کار 20 ساله ای است که بعد از تمام شدن دوره ی آموزشی اش به شهر متروک و دورافتاده ای به نام رگد کوو (Ragged Cove) فرستاده میشود، شهری که زندگی اش را برای همیشه عوض میکند. او در طی تحقیقاتش درمورد قتل های مخوف زنجیره ای، نبش قبرها، و مفقود شدن مردم پی میبرد که زندگی خودش هم درخطر است. کیرا باید حقیقت را از زیر خاک بیرون کشیده و بفهمد چه کسی-یا چه چیزی- پشت این مرگ های وحشتناک است.
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : لبخند بی نهایت
- نویسنده : Ki Mi Ya ● $h
- صفحات : 651
خلاصه رمان : من بالای پشت بام دلخوشی ام، به بادبادکِ آرزوهایم نگاه می کنم… بادبادکی که نخ ندارد؛ و تازه اگر هم داشت ، در دست دیگری بود… کسی چه می داند؟! که من برای رسیدن به تو چقدر نقشه کشیدم… و کسی چه می داند؟! تمامِ نقشه هایم بر آب شد… کسی چه میداند؟! شاید راه رسیدن به تو آنقدرها هم که می گویند پر دردسر نباشد… همۀ سختی اش آویزان کردن یک طناب از سقف است…!! شاید کمی بیشتر… کسی هیچ چیز را نمی داند… امشب که آسمان بی ابر است ، چه حقایقی را می شود رصد کرد… “ستاره ای دنباله دار”
رمان عاشقانه
رمان
رمان نم نم بارون نوشته باران رحیمی کاربر سایت رمان 98 رو میتونید در ادامه مطلب بخونید
در خوابهای کودکی ام
هر شب طنین سوت قطاری
نام : قیصر
نام خانوادگی : امین پور
تاریخ تولد : 1338/2/2
مدرک تحصیلی :دکترای ادبیات فارسی
لب آبی
گیوه هارا کندم و نشستم،پاها در آب
سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود.
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمی کنم!
فریدون مشیری در سی ام شهریور ماه 1305 در تهران به دنیا آمد...
- نام رمان : مهتا
- نویسنده : نگین حبیبی
- صفحات : 165
خلاصه رمان : مهتا ایرانی،یه دختر 28ساله فداکار و مهربون که به دلیل باهوش بودن چندسال جهشی خونده و الان توی یکی از بهترین بیمارستانهای تهران مشغول به کاره.زندگیش روی رواله عادیه و فقط یه چیز براش مجهوله!اونم یه کلمه ست به نام عشق!چون همیشه سرش توی درس و مشق بوده نتونسته همچین چیزی رو تجربه کنه!همه چی از وارد شدن مهتا به عمارت خونوادگی شمس و وارد شدن عزیز دردونه ی خونواده ایرانی شروع میشه و زندگی مهتارو 180درجه تغییر میده و شاید مهتای قصه ما بین اتفاقات زندگیش از اینکه میخواسته عشق رو تجربه کنه به خودش لعنت فرستاده!
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : گل مريم من
- نویسنده : ا.ر.س
- صفحات : 168
خلاصه رمان : بزودی اضافه می گردد ...

- نام رمان : رسوب
- نویسنده : SunDaughter☼
- صفحات : 614
خلاصه رمان : دختری از جنس دختران ۲۱ ساله، در آروزهای ۲۱ سالگی! در عمق جوانی ، پر از رویاهای تهی ! دختری همرنگ من … تو … و دیگران! در فراز زندگی و فرود روزمرگی، در چنگ خاموش عشق یا هوس؟ شاید در عمق حسرت ! اسیر در چاک دهان ها ، بی فرهنگی ها ! در لفافه ی کلمات ، سفسطه ها … فلسفه ها … علت ها… معلول ها … رسم ها! در شکست پوچ خاطرات ! در مرز فرو دست سنت ها …طبقات … هوای نا ابد حرفها ، قول ها … در شمارش حضور و اولویت ها… اول بودن ها … دوم شدن ها …! سراب نمیشود… تمام نمیشود … فقط رسوب میشود !
رمان عاشقانه
رمان
سلام دوستان .دراین پست رمان زیبای از عشق بدم بدم بدم می آید رو براتون آماده کردم امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.
- نام رمان : از عشق بدم بدم بدم می آید
- نویسنده : سید آوید محتشم
- صفحات : 750
خلاصه رمان : من...نه زیبایم،نه مهربانم...من،من هستم...خودم...دختری مغرور،سرگردان،سنگین،با مقداری پیچیدگی زیاد و کمی تا قسمتی افراطی بی حوصله! من...من هستم...دختری که از تو بیزار است...از تویی که برای آرام کردن دلت،دلم را شکستی و اندک احساساتم را به تاراج بردی! من ، من هستم..همان منی که از عشق بدش می آید!دور بر دلم پرواز نکن!حوالی این دل،توقف ممنوع است!
رمان عاشقانه
رمان
- نام رمان : رقیب مرد من
- نویسنده : بهاره.غ
- صفحات : 197
خلاصه رمان : من زنی هستم که نیستم من! من شکست خورده ام… من رکب خورده ام! این منم؛ سِلْمه! سمله رضایی دختر حاج یونس رضایی. شوهرم! همسرم! همراه و همدم روزهای تنهایی ام… چرا پای رقیبی اینچنین را به زندگی مان باز کردی؟ رقیبی از جنس خودت… و من از خود بیزار شدم. همسرم… عشق جاودانه ی قلبم! زندگی مان را در آتش سوزاندی… و من باز هم از خود بیزار شدم. همسرم… مرد فرانسوی و رویایی من! چه شد آن عشق آتشینت؟ همسرم! عشق اول و آخرم…
رمان عاشقانه

- نام رمان : هراس بی تو ماندنم
- نویسنده : asma.t
- صفحات : 179
خلاصه رمان : داستان در مورد دختر و پسریه از یک خانواده بزرگ و معمولی که همدیگرو دوست دارند و مخفیانه با هم در ارتباطند. بنا به دلایلی روابط بین دو خانواده خراب میشه و اوضاع بهم میریزه . هر تلاشی میکنند این مشکلات باعث جدایی خودشون نشه اما…
رمان عاشقانه

دانلود رمان پارادوکس عشق
دانلود رمان پارادوکس عشق با لینک مستقیم
دانلود رمان پارادوکس عشق نسخه PDF از رمان 98
Download New Novel By Farzaneh Called Paradokse Eshgh
درخواستی کاربران
به قلم فرزانه کاربر انجمن نودهشتیا :::: تعداد صفحات : 75
منبع : رمان پارادوکس عشق | فرزانه
خلاصه رمان :
یه دختر شیطون تخس و یه آقا پسر خشک و سرد ، که در کنار هم قرار میگیرن، حالا باید دید چطور باهم دیگه کنار میان و …
دانلود رمان افسونگری از جنس غم
دانلود رمان افسونگری از جنس غم با لینک مستقیم
دانلود رمان افسونگری از جنس غم نسخه PDF از رمان 98
Download New Novel By Rana Khazaei Called Afsoongari Az Jense Gham
به قلم رعنا خزاعی کاربر انجمن نودهشتیا :::: تعداد صفحات : 160
منبع : رمان افسونگری از جنس غم | رعنا خزاعی کاربر انجمن
خلاصه رمان :
طناز دختریه که سطح اجتماعی و زندگی متوسطی داره.عاشق پسر همسایه (فرزاد)میشه و با هم عقد میکنن و خیلی هم از بودن با هم راضی بودن ولی به دلایلی و به درخواست فرزاد از هم جدا میشن و ..
رمان مو میایی
دانلود رمان ساطور
دانلود رمان ساطور با لینک مستقیم
دانلود رمان ساطور نسخه PDF از رمان 98
Download New Novel By Nedaye Ejbar Called Satoor
به قلم ندای اجبار کاربر انجمن نودهشتیا :::: تعداد صفحات : 221
خلاصه رمان :
داستان درمورد یه پسرِ جوونه که پر از قانونای مزخرف تو زندگیشه... همیشه خوشه اما... تالا کسی دیده آدمای همیشه خوش سختی توی زندگیشون نداشته باشن؟؟؟